بازار مالی

یادگیری فارکس

تنها سوالی که باید قبل از هر معامله از خود بپرسید

۸ بازديد
"نه، نه یک پست روانشناسی دیگر، من تکنیک های ورودی بیشتری برای معاملات بیشتر می خواهم زیرا استراتژی فعلی من کار نمی کند". حداقل من امیدوارم. آره؟ خوب، خوب، پس هنوز به تو امید هست.

بسیار خوب، بنابراین من در اینجا هیچ چیز پیشگامانه ای به شما نمی گویم، اما روشن می کنم که چرا اینقدر منطقی است که قبل از هر معامله آن سوال خاص را از خود بپرسید و بنابراین، امیدوارم که بتواند شما را متقاعد کند که در نهایت این کار را شروع کنید. . واقعا - جدا. مثلا جدی چون می دانم که این کار را نمی کنی. و حتی اگر هستید، به اندازه کافی تلاش نمی کنید! اکنون من همچنان بر این عقیده‌ام ایستاده‌ام که بسیاری از مسائل روان‌شناختی را می‌توان با کار و تحقیق کامل و سخت حل کرد، اما ... نتیجه شما بسیار افزایش می‌یابد، مشکلات شما کوچک‌تر می‌شود و اگر روانشناسی خود را به دست آورید، زندگی شما بسیار آسان‌تر می‌شود.
بیشتر بدانید:
8 نکته برتر که به شما کمک می کند تا در اولین سال زندگی خود به عنوان یک معامله گر موفق باشید

سوال؟ البته. از خود بپرسید: «آیا – من – احساسی – آن-را– تجارت می کنم؟» قبل از اینکه روی دکمه خرید یا فروش کلیک کنید، از خود بپرسید: "آیا - من - احساسی- آن -را- معامله می کنم؟" آن را با صدای بلند بگویید تا بتوانید آن را بشنوید. یک لحظه صبر کنید، به چک لیست خود نگاه کنید، به صفحه نگاه کنید، به تمام تنظیمات سه گانه A که در گذشته انجام داده اید فکر کنید. به آن نمودار یک تنظیم سه‌گانه A که چاپ کرده‌اید و برای مراجعات بعدی درست در کنار مانیتور خود قرار داده‌اید، نگاه کنید. و سپس، از دل خود بپرسید. «آنجا چطور پیش می‌رود؟ همه شما راحت هستید؟ آیا می‌خواهید یک ثانیه بعد از کلیک روی دکمه خرید یا فروش به من بگویید که این کار درست نیست؟». شما به احتمال زیاد جواب را می دانید. شما فقط نمی خواهید آن را بشنوید زیرا اکنون ساعت ها آنجا نشسته اید، و نمی خواهید حرکت بزرگ بعدی را بعد از از دست دادن دو حرکت قبلی از دست بدهید زیرا تنظیمات درست به نظر نمی رسید. بنابراین شما ماشه را می کشید و BOOM! تو دوباره انجامش دادی. شما یک تنظیم غیربهینه انجام دادید. و به نوعی احساس می کنید که این کاری است که مجبور نبودید انجام دهید. قیمت بر ضد شما می چرخد، و - اگر شما هم مثل من هستید، حداقل تا حدی منضبط هستید - تجارت را با ضرر کوچکی تمام می کنید و اکنون حتی عصبانی تر و بی تاب تر از قبل هستید. اگر به اندازه من "منضبط" نیستید، تا زمانی که به استاپ ضرر شما برسد، از معامله خارج خواهید شد و سپس به خود بگویید "من آن را می دانستم! ».

بله، بله، آنجا بودم، این کار را انجام دادم. همه ما داریم. من هنوز هم گاهی به خاطر قدیم به آنجا می روم، می دانید. f(x)=2^x چون منحنی ارزش سهام ما بعد از مدتی خسته کننده می شود، باید مقداری ادویه اضافه کنیم، از پتانسیل خود تخریبی که همه در خود داریم استفاده کنیم.

اما خب، به کنار شوخی، می‌دانید منظورم چیست، درست است؟ وقتی شروع به متنفر شدن از خود می‌کنید، زیرا می‌دانستید که مطلقاً عاشق این تجارت نیستید و هنوز هم به هر دلیلی وارد عمل می‌شوید. اتفاقاً بیشتر اوقات، ترس از دست دادن فقط همین دلیل است. اما ترس از دست دادن یک حرکت هرگز دلیل موجهی برای حضور در یک معامله نیست!

چگونه جلوی آن را بگیریم؟ خوب، هر بار که می‌خواهم وارد معامله‌ای شوم، از خودم سوال می‌پرسم – اینگونه است که FOMO و یک سری دام‌های روانی دیگر را شکست دادم. با این حال، اگر کل مجموعه ارزش هایی را که پشت آن سوال قرار دارد ندانیم، پرسیدن این سوال از خودمان هیچ ارزش یا تاثیری بر ما ندارد. این سوال برای من واقعاً فقط محرکی است برای بررسی یک مقاله کامل در مغزم در مورد اینکه چرا اگر آن معامله را دوست ندارم، انتقال آن کاملاً خوب است. این مقاله به صورت کوتاه است.

    من 8 ساعت در روز اینجا نشسته ام و 15 ساز تماشا می کنم. هدف من در روز 25 پیپ است که برابر با یک معامله خوب است. این تمام چیزی است که برای رسیدن به تمام آرزوهایم نیاز دارم. خواهد آمد. در بک‌آزمایش‌های من، در 95 درصد روزها، 2 تا 5 راه‌اندازی فوق‌العاده عالی وجود داشت. این موضوع در تست های فوروارد من و در سابقه تاریخی من از معاملات زنده نیز وجود داشت. منتظر آنها باشید، سپس به آنها بکوبید. وقتی آنها را ببینید آنها را خواهید شناخت. این احساس درست خواهد کرد!
حضور در یک تجارت هزینه، زمان و سرمایه احساسی دارد. من می‌خواهم سرحال باشم، می‌خواهم استراحت کنم، می‌خواهم از نظر عاطفی ثبات داشته باشم، و می‌خواهم زمانی که راه‌اندازی تریپل A من در راه است، بزرگترین سرمایه ممکن را داشته باشم. و من مطمئناً نمی‌خواهم یک راه‌اندازی کامل را از دست بدهم، زیرا در یک راه‌اندازی مزخرف گیر کرده‌ام و از دل و جراتم متنفرم.
    هنگامی که من یک راه‌اندازی سه‌گانه A را انجام می‌دهم، دقیقاً می‌دانم چه باید بکنم. من می دانم در قیمت به دنبال چه چیزی باشم، چگونه باید رفتار کند، چگونه نباید، و می دانم وقتی قیمت آنطور که باید عمل نمی کند چگونه واکنش نشان دهم. من همه موارد احتمالی را تحت پوشش دارم، می‌دانم چه زمانی باید از آن خارج شوم، چگونه اجازه بدهم اجرا شود، فقط همه چیز را در مورد آن معامله می‌دانم. قیمت در شهر من است زمانی که من یک معامله سه گانه بازی می کنم. اینجا هیچ چیز نمی تواند مرا شگفت زده کند، هیچ بازی حدس و گمانی در حال انجام نیست. از طرف دیگر، وقتی من یک راه‌اندازی غیربهینه را معامله می‌کنم، نمی‌دانم چه اتفاقی می‌افتد. چه زمانی خارج می شوم، قرائت اندیکاتور به چه معناست، اگر قیمت در حوالی ورودی متوقف شود چه؟ من بلافاصله ناامن می شوم، مستعد اشتباه می شوم. بهترین کار این است که فقط بیرون بیایم، پورسانت ها را برای هیچ چیز بپردازم، دلالم را خوشحال کنم، و یک بار دیگر به خودم فحش بدهم.

    همچنین، هنگام انجام یک معامله غیربهینه، احساس می کنم باید کاری انجام دهم تا آن را بهتر کنم. مثل زمانی است که شما برای یک مسابقه به طور غیربهینه آماده می شوید و درست قبل از شروع آن به شدت عصبی می شوید زیرا می دانید که در طول آماده سازی همه چیز را به آن نداده اید. این همان احساسی است که معامله ای را انجام دهید که دوست ندارید. لعنتی، این یک کابوس است.
    احساسی که هنگام اجرای یک معامله عالی به من دست می دهد، آنقدر خوب است که می خواهم آن را تا جایی که ممکن است تکرار کنم - بدون توجه به نتیجه معامله. و احساسی که هنگام اجرای یک معامله ی مزخرف به من دست می دهد بسیار بد است که می خواهم در صورت امکان همیشه از آن اجتناب کنم. فقط آن را به خود یادآوری کنید و از قبل باید کمک کند.
    هر بار که من یک معامله غیربهینه انجام می دهم، از تمام تلاش و زمانی که برای معامله می گذارم، خودم را فریب می دهم. من اساساً به خودم خیانت می کنم، من برای خودم احترامی قائل نیستم - ممکن است فقط با مشت به صورت خودم بکوبم، همان اثر.

من دوست دارم به شغل تجاری خود مانند موسسه ازدواج نگاه کنم. نرخ طلاق این روزها حدود 50٪ یا احتمالاً بالاتر است، اما اجازه دهید 50٪ را فرض کنیم. دلیلی وجود ندارد که فکر کنم ازدواج من بهتر از ازدواج دیگران پیش خواهد رفت. حالا آن 50% winrate را بگیرید و ببینید هر بار که تقلب می کنید، کاهش می یابد. شما به همسرتان خیانت می کنید، نرخ برنده شدن کاهش می یابد، نرخ طلاق افزایش می یابد. در مورد شغل تجاری شما هم همینطور است. با معاملاتی که دوست ندارید آن را فریب دهید، و یک طلاق فوق العاده سریع از بانک خود دریافت خواهید کرد. یا شاید هم آهسته و دردناک، چه کسی می داند. نکته مشخص شد!

و علاوه بر همه دلایلی که در بالا به شما آوردم، فکر می‌کنم همه ما می‌توانیم موافق باشیم که سرمایه احساسی در معاملات بسیار مهم است، زیرا باعث می‌شود شما را با حداکثر سرعت ممکن به جلو نگه دارید تا هر روز به عنوان یک معامله‌گر پیشرفت کنید. آیا یادگیری و پیشرفت در زمانی که در حال حاضر شکست می‌خورید/کمی برنده می‌شوید آسان‌تر است یا زمانی که شکست می‌خورید؟ در کدام حالت پذیرای شما بیشتر است؟ به من اعتماد کنید، وقتی فقط معاملاتی را شروع کنید که واقعاً آنها را دوست دارید، سریعتر از آنچه فکر می کنید می توانید وضعیت را شکست دهید. و سپس شما فلات می‌زنید، اما در حال حاضر بهتر از 90 درصد مردم هستید، و خوب، این به شما چیزی می‌دهد که با آن کار کنید، درست است؟ در مورد آن فکر کنید. اگر دستور کار شخصی من، که قدم به قدم به شما گفتم، شما را تحت تأثیر قرار نمی دهد، پس باید چیزی را ارائه دهید که برای شخص شما منطقی باشد.

شما باید خود را متقاعد کنید که حرکات از دست رفته اشکالی ندارد، و 8 ساعت نشستن در آنجا و انجام ندادن یک معامله خوب است، و 8 ساعت نشستن در آنجا و سپس انجام معامله، که سپس به بازنده تبدیل می شود، نیز مشکلی ندارد. . چرا؟ زیرا شما یک حرفه ای هستید و حرفه ای ها بدون توجه به شرایط، هر روز از سیستم خود پیروی می کنند. وقتی سیستم شما سیگنالی می‌دهد و شما آن را احساس می‌کنید و دوستش دارید و همه چیز سر جای خود قرار می‌گیرد، بدون تردید ماشه را می‌کشید - خوب می‌دانید که ممکن است به یک بازنده تبدیل شود - و همچنان خوشحال خواهید بود زیرا به تازگی یک عملکرد عالی را اجرا کرده‌اید. ورود اکنون همه چیز در مورد خروج و مدیریت است، البته. توصیه من؟ تا زمانی که دلیل ورود شما به معامله ناپدید نشد، در معامله بمانید. به دنبال دلایلی برای ماندن در معامله در صورت مثبت بودن، و دلایلی برای خروج در زمانی که منفی است، باشید، به خوبی انجام خواهید داد.

همچنین، بسیاری از معامله‌گران - از جمله تعداد کمی که من بسیار به آنها احترام می‌گذارم - می‌گویند که معاملاتی که سخت‌ترین آنها را به دست می‌آورند، اغلب بهترین هستند، و من هرگز این نقل قول را کاملاً درک نکردم. وقتی سیگنالی را می‌بینم و آن سیگنال با الگوی مشکوک به نظر می‌رسد، اما در گذشته کار می‌کرده است، دیگر اهمیتی نمی‌دهم که آیا قیمت برای اصلاح به نظر می‌رسد یا هر چیز دیگری. من می دانم چه چیزی را دوست دارم و می دانم قلبم به من چه می گوید، اما شاید این فقط من باشم. به‌عنوان یک معامله‌گر روند/تحرک و گاهی اوقات شکست‌خورده، اغلب وارد معاملاتی می‌شوم که به نظر می‌رسد قیمت می‌خواهد هر ثانیه قبل از اینکه فقط چند لحظه پس از ورود من بالا یا پایین شود، بازگردد. بله، در ابتدا کشیدن ماشه سخت بود. اما بعد الگو را شناختم و شروع به دوست داشتن آن کردم. حالا من آن را دوست دارم! و من چیزی جز عشق به معاملات سه گانه ام نداشتم.

امیدوارم توضیحات من بتواند سرانجام شما را از FOMO و ناامنی شما درمان کند. از خودم بپرسم "آیا من آن تجارت را دوست دارم؟" همه این احساسات، این بحث‌ها را مطرح می‌کند و همه دلایل منطقی و منطقی برای منتظر ماندن برای چیز بهتر را به من یادآوری می‌کند، زیرا اگر فقط کمی بیشتر صبر کنم همیشه چیز بهتری وجود خواهد داشت. از قضا، بازار اغلب برای ساعت‌ها سیگنالی را ارائه نمی‌کند و سپس چند سیگنال بد یا متوسط ​​را ارائه می‌کند که سعی می‌کند من را به دام بیاندازد، قبل از اینکه در نهایت یک سیگنال خوب ارائه کند. این الگویی است که من در طول سال ها به عنوان یک معامله گر روزانه مشاهده کردم. نگفتن اینکه توطئه ای در حال انجام است یا چیزی شبیه به آن وجود دارد، اما یادآوری این واقعیت به من کمک زیادی به دور ماندن از آن چند "تکانی" اولیه می کند. و باز هم، من پشتیبان آماری عملکرد تاریخی خود را دارم که خیلی خیلی اوقات به خودم یادآوری می کنم تا در مسیر باقی بمانم.

همچنین، در مورد تمام مواقعی که سعی کردم از بازار پیشی بگیرم چطور؟ این هیچ وقت برای من به این خوبی تمام نشد - نه برای شما، درست است؟ انتظار برای بهترین معامله ممکن در آنجا به سادگی منطقی ترین کار برای منحنی ارزش سهام، برای سلامت عقل و بهبود کیفیت زندگی شما به طور کلی است. انجام ندادن این کار غیرمنطقی ترین کار است و ما نمی خواهیم غیرمنطقی باشیم، اینطور نیست؟ بنابراین، لطفاً، اگر تجارتی را دوست ندارید، آن را قبول نکنید. و اگر پس از خواندن همه این موارد، باز هم نمی‌توانید خود را مجبور به انجام این کار کنید، پس کسی را با 10 دلار در ساعت استخدام کنید و اجازه دهید هر بار که معامله‌ای غیربهینه انجام می‌دهید، به صورت شما سیلی بزند. هک، من حتی این کار را به صورت رایگان انجام می دهم، من همه برای خیریه هستم. فقط یک مرد واقعاً خوب با سیلی های زیادی برای دادن.
قبل از اینکه تجارت بعدی خود را انجام دهید، این 10 سوال را از خود بپرسید روی لینک  زیر کلیک کنید:
https://www.learntotradethemarket.com/forex-trading-strategies/place-trade-ask-10-questions

در تجارت مانند یک شکارچی عمل کنید، نه طعمه

۱۱ بازديد
آیا تا به حال احساس کرده اید که توسط یک "نیروی" نامرئی در بازار شکار می شوید؟ حقیقت این است که وقتی وارد دیگ معاملاتی می شویم همه به عنوان طعمه شروع می کنیم. وقتی وارد بازار می‌شوید، وارد دنیای «شکارچیان» می‌شوید که سعی می‌کنند از شما پول بگیرند، بیایید این شکارچیان را حرفه‌ای بنامیم.

همیشه مردی سر میز پوکر وجود دارد که تمام تراشه ها را به دست می آورد، و همیشه یک درصد از مردم جهان هستند که بیشتر پول را در اختیار دارند، این به سادگی کار می کند. شکارچیان (حرفه ای ها) با طعمه ها (آماتورها) جشن می گیرند. شما ممکن است مانند یک قربانی احساس کنید، اما لازم نیست که برای شما به عنوان یک معامله گر اینطور باقی بماند. با طرز فکر و برنامه ریزی صحیح، می توانید خود را از طعمه به یک شکارچی تبدیل کنید و شروع به گرفتن سهم خود از "تراشه های روی میز" کنید.
شکارچیان در مقابل طعمه در بازار

معامله گران حرفه ای از زمان ظهور تجارت، از معامله گران تازه کار پول می گیرند. بنابراین، اگر اینطور است، چگونه می‌توانید این حرفه‌ای‌ها را شکست دهید، چگونه شانس دارید؟ اما، آیا آنها حرفه ای هستند؟ فقط به این دلیل که پول دارند، هنوز هم می توانند لنگ بزنند. شما فقط به اندازه آخرین معامله خود خوب هستید. به عبارت دیگر؛ می‌توانید هفته‌ها، ماه‌ها یا حتی سال‌ها عادت‌های خوب معاملاتی را تنها با یک معامله حریصانه یا بیش از حد احساسی از بین ببرید، و بنابراین هر «شکارچی» در بازار می‌تواند به سرعت به «شکار» تبدیل شود.

هرکدام از ما این توانایی را داریم که در بازار یک شکارچی یا طعمه باشیم و در صورت لغزش می توانیم بین آنها رفت و آمد کنیم. برای مثال، از خود می‌پرسید که چگونه می‌توانید با صندوق‌های تامینی میلیارد دلاری و معامله‌گرانی که تجربه، زمان و پول بسیار بیشتری در بازار دارند، رقابت کنید؟ اخبار فلش: صندوق های تامینی همیشه خراب می شوند. کسانی که پول دارند همیشه ارباب یا بهترین معامله گر نیستند. نکته کلیدی این است که شما فقط به اندازه آخرین معامله خود خوب هستید، ما مقاله ای نیز در مورد آن داریم… یک معامله می تواند شما را به هم بزند یا شما را شکست دهد. اگر لنگ بزنید و اجازه دهید از برنامه و نظم معاملاتی خود خارج شوید، به راحتی می توانید یک بار دیگر طعمه شوید.

تبدیل شدن به یک شکارچی در بازار لزوماً قسمت سخت آن نیست، بخش سخت این است که در یک دوره زمانی کافی در بازار به عنوان یک شکارچی باقی بمانید. یک شکارچی یا تاجر حرفه‌ای مدت‌ها پیش آموخته بود که کلید برنده شدن در معاملات این است که برعکس کاری را انجام دهد که وقتی شروع به کار کرد و در حال باخت بود، و به‌علاوه تلاش برای گرفتن پول از معامله‌گرانی که بی‌اطلاع بودند، ادامه داد. ساده لوح و اجباری درست مثل زمانی. ببینید سایر حریفان چگونه فکر می کنند ... اگر از نظر آماری بازنده هستند، چگونه می توانید از آنها درآمد کسب کنید؟ پاسخ این است که به طور مداوم بر خلاف آنها رفتار کنید.
برای راهنمای تجارت و سرمایه گذاری روی لینک https://corporatefinanceinstitute.com/resources/knowledge/trading-investing/ کلیک کنید!
درس گرفتن از تله هایی که در آن گرفتار شده اید

برای تبدیل شدن به یک شکارچی در بازار، باید به سرعت از اشتباهات خود درس بگیرید. اگر اشتباهات مشابه را بارها و بارها انجام دهید، همچنان طعمه معامله گران ماهرتری خواهید بود.

به عنوان مثال، اگر استاپ ضرر شما با وجود اینکه صبور هستید و منتظر سیگنال‌های قیمت مناسب هستید، ادامه می‌یابد، ممکن است ضررهای استاپ خود را خیلی نزدیک به ورودی‌های خود قرار دهید. بنابراین، راه حل این است که یک استاپ ضرر گسترده تر قرار دهید. ممکن است نخواهید این کار را انجام دهید زیرا به این معنی است که باید اندازه موقعیت خود را کاهش دهید. اما، این کار درستی است که باید انجام دهید و اینگونه است که شما به شکارچی تبدیل خواهید شد. چه چیزی بهتر است، کسب مقداری پول، حتی اگر کمتر از چیزی که می خواهید، یا از دست دادن پول؟ من اولی را انتخاب می کردم.

نمونه دیگری از درس گرفتن از اشتباهات، زمان بندی نامناسب ورود به تجارت است. به نظر می رسد هر بار که وارد می شوید بازار به سمت دیگری حرکت می کند؟ آیا همیشه احساس می کنید که «جانی اخیراً آمده است» در معاملات؟ اگر چنین است، ممکن است لازم باشد زودتر یا حتی راه دیگری وارد شوید. ورودی ها و دلایل پذیرش آنها را بررسی کنید. آیا منتظر هستید تا تنظیمات واقعی وارد شوند یا همیشه به طور تصادفی در بازار غواصی می کنید؟ آیا دنبال معاملات هستید و به دلیل از دست دادن آنها دیر وارد می شوید؟ اگر چنین است، باید از این تله ها درس بگیرید و به سرعت خطاهای خود را برطرف کنید، در غیر این صورت همچنان طعمه بازار خواهید بود.


چه نوع استراتژی معامله می کنید؟ آیا شما همیشه در مورد جوش‌ها متوقف می‌شوید؟ شاید باید به وقفه های کاذب / فیک اوت تغییر دهید؟ نکته اینجاست؛ اگر کاری که انجام می‌دهید جواب نمی‌دهد و دائماً پول خود را از دست می‌دهید، باید از این اشتباهات درس بگیرید و آنها را تغییر دهید، در غیر این صورت همچنان طعمه «شکارچیان» در بازار خواهید شد.
طعمه آسیب پذیر است

طعمه آسیب پذیر است. بنابراین، برای اینکه طعمه نباشید، باید در بازار کمتر آسیب پذیر شوید. برای انجام این کار، به یک استراتژی خوب، مدیریت ریسک خوب و یک برنامه معاملاتی خوب نیاز دارید، این موارد شما را مجهز می کند تا پادشاه دامنه معاملاتی خود باشید. بدون آنها، شما دفاع خود را ناامید می کنید و خود را به روی شکارچیان (تجار حرفه ای) در بازار باز می کنید.

شکارچیان ذاتاً مدافعان خوبی هستند، زیرا همانطور که در ورزش می گویند; بهترین حمله یک دفاع خوب است. داشتن یک برنامه عمل و محافظت از پول شما برای بقا و رونق در بازار بسیار مهم است. به شیرها فکر کنید شیرها نقشه‌ای دارند، حتی اگر ذاتاً غریزی باشد، با غرور با هم شکار می‌کنند و طعمه‌شان را احاطه می‌کنند که انگار تله می‌گذارند. بهترین راه هایی که می توانید از خود در معاملات دفاع کنید، حفظ سرمایه و آمادگی از طریق تسلط بر استراتژی معاملاتی خود، داشتن یک برنامه معاملاتی و برنامه مدیریت ریسک است.

شما نمی خواهید مانند طعمه ای در زمین باز که منتظر ذبح شدن است، آسیب پذیر باشید.
بیشتر بدانید:
معاملات خود را مانند یک تجارت انجام دهید!
منتظر فرصت مناسب باشید و با اطمینان اجرا کنید

اگر مردم وقتی فکر می‌کنند «شکارچی» به یک چیز فکر می‌کنند، این است که صبورانه منتظر طعمه‌ای آسان هستند و سپس با اعتماد به نفس وقتی شرایط برای کشتن آسان فراهم می‌شود. در معاملات، شکارچیان آن دسته از معامله گرانی هستند که صبورانه منتظر هستند تا تنظیمات آشکار در مکان مناسب در بازار شکل بگیرد. ما این سیگنال‌های کنش قیمت متقابل را در دوره معاملاتی من و جامعه اعضای خود می‌نامیم، و آنها انواع تنظیماتی هستند که می‌خواهید مانند یک شکارچی منتظر بمانید.

به این نوع معاملات به عنوان «یک شلیک، یک کشتن» فکر کنید. شما با صبر و حوصله منتظر آنها می مانید و پس از ظهور آنها بدون تردید معامله را انجام می دهید. اگر همه چیزهایی را که می بینید معامله می کنید، به طور قابل توجهی به شانس خود برای کسب درآمد آسیب می زنید و احتمالاً به دلیل اینکه مثل یک تک تیرانداز معامله نمی کنید، ضرر خواهید کرد. به عبارت دیگر، شما طعمه ای هستید که پول خود را به دست شکارچیانی که صبورانه منتظرند و با نظم رفتار می کنند، از دست می دهید.

در پایان روز، همه چیز به یک انتخاب ختم می شود. آیا تصمیم می گیرید آنچه را که برای تبدیل شدن به یک شکارچی در بازار لازم است انجام دهید یا همچنان طعمه آن شکارچیان خواهید بود؟ تاجر شکارچی بودن به تلاش، صبر و انضباط نیاز دارد. تمام چیزهایی که معامله گران ضعیف / طعمه در بازار ندارند.